قدس آنلاین / نه اینکه خیلی ضد «ترامپ» و از آن دو آتشه هایی باشد که قرار است باقی عمرشان را صرف مبارزه با افکار و ایده های رئیس جمهور نژاد پرست آمریکا کنند.«زاکر برگ» فقط کمی از سیاست های «ترامپ» دلخور است و می گوید: به نظر من آمریکا باید از ورود استعدادهای مختلف از سراسر دنیا استقبال کند!
نه اینکه خیلی ضد «ترامپ» و از آن دو آتشه هایی باشد که قرار است باقی عمرشان را صرف مبارزه با افکار و ایده های رئیس جمهور نژاد پرست آمریکا کنند. «زاکربرگ» حتی هنوز از وعده های انتخاباتی «ترامپ» و اینکه رئیس جمهور سر قولش مانده حمایت می کند اما به نظر می رسد از سیاست های نژاد پرستانه او در باره برخورد با مهاجران کمی تا قسمتی دلخور است! برای همین هم در انتقادی ملایم گفته است : « نسبت آبا و اجدادی من به کشورهای آلمان، اتریش و لهستان بر می گردد ، اصالت همسرم چینی است ... آمریکا ملت مهاجران و پناهندگان است و ما باید به این مسأله افتخار کنیم» . البته او از سالها پیش مدافع پذیرش مهاجران و پناهجویان بوده و تشکیلاتی را هم برای ساماندهی مهاجرت جوانان با استعداد از سراسر دنیا راه انداخته است. حالا هم دو باره یاد آوری کرده که : به نظر من آمریکا باید از ورود استعدادهای مختلف از سراسر دنیا استقبال کند.
«مارک» پیش از فیس بوک
«مارک الیوت زاکربرگ» از آن جوانهای دهه 80 میلادی است که اطراف نیویورک به دنیا آمده و تا پیش از فیس بوک و «زاکربرگ» شدن هم زندگی آرام، مرفه و بدون دردسری داشته است. پدرش دندانپزشک و مادرش روانپزشک بوده اند و در دوران دانش آموزی «مارک» چون علاقه فرزندشان را به برنامه نویسی دیدند با هدیه دادن یک کتاب برنامه نویسی ساده، پای پسرشان را به دنیای جدید باز کردند و «مارک» هم در مقابل توانست برای خانواده اش برنامه «زاک نت» را بنویسد تا اعضای خانواده بتوانند از طریق آن برای یکدیگر پیام بگذارند. هنوز دانش آموز دوره دبیرستان بود که از سوی مایکرسافت و ای او ال به او پیشنهاد همکاری داده شد. در مدارکی که به دانشگاه «هاروارد» ارایه کرده بود در باره توانمندی های خودش نوشته بود می تواند به زبانهای انگلیسی ، فرانسوی ، عبری و یونانی قدیم بنویسد و بخواند!
مسابقه خوش تیپ ها
اگر «کتاب میلیاردر های اتفاقی» و فیلم «شبکه اجتماعی» را در باره او و زندگی اش نوشته و ساخته اند اما این دلیل نمی شود شما فکر کنید همه چیز برای «مارک» ساده و بدون مقدمه و یا مثل ماجرای توی فیلم به دست آمد. از همان کودکی تیز هوش و حتی نابغه بود. این لقب را نخستین بار همان معلم سرخانه اس به او داد . بعدها در دانشگاه «هاروارد» هم لقب نابغه برنامه نویسی را به خودش اختصاص داد. استعداد در توسعه برنامه ها و نرم افزارها را از زمان دبیرستان بروز داد و تمام تلاشش را روی گسترش انواع بازی ها و ابزارهای ارتباطی و پیام رسان گذاشت. سال دوم دانشگاه نرم افزار انتخاب واحدی را برای همکلاسی هایش طراحی کرد که به آنها امکان می داد گروههای درسی بیشتری را تشکیل بدهند و کلاس های خود را آسان تر انتخاب کنند. کمی بعد نرم افزار «فیس مَش» را برای سرگرمی دانشجویان راه انداخت تا در فضای مجازی محدود آن زمان ، دانشجویان تصاویر و مشخصات خودشان را در جایی به نام «کتاب چهره ها» - فیس بوک - قرار دهند و خوش تیپ ترینها انتخاب شوند. یک هفته بعد هجوم و استقبال دانشجویان، سرور دانشگاه را ترکاند و مسؤولان هم آن را تعطیل کردند. «مارک» به دنبال شکایت تعدادی از دانشجویان به خاطر انتشار عکس و مشخصاتشان مجبور به عذرخواهی شد اما با درخواست دیگر دانشجویان ، پروژه «فیس بوک» را در قالب یک وب سایت دانشگاهی کلید زد.
کمی بدبینانه
همه آنچه پیش از این گفتیم و اینکه «مارک زاگربرگ» یهودی زاده اصیلی است که از همان نوجوانی قید دین ، خدا و غیره را زده و آشکار اعلام کرده که ملحد است ، اینکه مادرش به او لقب شاهزاده را داده، اینکه بخت یکباره به او و توانایی هایش لبخند زده تا در مدت کوتاهی به ثروت میلیاردی برسد، اینکه کور رنگی دارد ، شهرت سگ سفید و پاکوتاهش در فیس بوک کمتر از خودش نیست، با همه ثروتمندی ، مجلس عروسی اش را ساده و با حضور تنها 100 میهمان و یکی دو غذای ساده برگزار کرده ... و حتی ماجرای شکایت جنجالی برداران دوقلویی که معروف است «زاکر برگ» ایده «فیس بوک» را رندانه از آنها کش رفته ، همه و همه تنها یک روی ماجرای «زاکر برگ- فیس بوک » هستند. یعنی اگر کمی ساده نگری و خوشبینی را کنار بگذاریم و حتی ماجرای شکایت دوقلوها را که با پرداخت جریمه یا حق السکوتی نزدیک به 65 میلیون دلار توسط «زاکربرگ» سرو تهش هم آمد ، در نظر نگیریم بازهم نمی شود باور کرد همه شهرت و جهانی شدن یکباره «زاکر برگ – فیس بوک » و کنار زدن رقیبان گردن کلفتی چون «اورکات ، یاهو360 ، فلیکر ، مای اسپیس ، کلوب و...» تنها حاصل چند اتفاق ساده و یا شرایط اقتصادی –اجتماعی حاکم برجهان بود.
روی دیگر سکه
ما نمی گوییم ، این حرف خودشان است ! منظورم از خودشان اینکاره های عالم اینترنت ، فضای مجازی و سایت ساز ها و شبکه سازان است. «جولیان آسانژ» از بنیانگذاران «ویکس لیکس» می گوید: «فیس بوک» از مخوف ترین ابزار جاسوسی ساخته شده به دست بشر است! از او که بگذریم می رسیم به یکی از معاونان سابق سازمان «سیا» که می گوید: فیس بوک رویایی بود که برای «سیا» به حقیقت پیوست. بیراه هم نمی گوید واقعاً سازمانهای جاسوسی چه جایی بهتر از «فیس بوک» را می توانند پیدا کنند که اطلاعات شخصی ، عکس ها، عقاید و نگرش های دینی و سیاسی ، شماره تماس ، آدرس و تصاویر دوستان و آشناهای دور و نزدیک و خلاصه جیک و پیک یک میلیارد کاربر برایشان حاضر و آماده باشد؟
... و این حکایت ادامه دارد
نه به خاطر اینکه در جوانی دین و یهودی بودنش را رها کرد و نه برای اینکه بتازگی اعلام کرده آنطور نیست که به کل قید خداباوری را زده باشت و هنوز ته دلش یک چیزهایی را حس می کند! هیچکدام از این دین گریزی ها و خداباوری هایش را چندان به «فیس بوک» و مأموریت هایش مرتبط نمی دانیم. برای ما که قرار شده نگاهی هم به روی دوم سکه بیندازیم ، ژست ها و سبک زندگی این میلیاردر جوان هم چندان مهم نیست. ما بیشتر به رفت و آمد های «زاکر برگ» با سران رژیم صهیونیستی ، عکس های یادگاری شان ، قربان صدقه رفتن های شان برای هم و ... نگاه می کنیم و بعد هم کُلّ ماجرای موفقیت یکباره و ثروت میلیاردی «زاکر برگ» و شریکانش و همچنین سفرهای اخیر «زاکر برگ» به 50 ایالت آمریکا را مرور می کنیم و به حرف و حدیث هایی که خود غربی ها در باره روابط «فیس بوک» با «سیا» و دیگر سازمانهای جاسوسی و فروش اطلاعات به آنها گفته اند و شایعه تلاش برای رئیس جمهور شدنش فکر می کنیم...همین!
عجب احمقایی!
مجله تحلیلی کهنه سربازان آمریکایی -«وترنز تودی» - مدتها پیش پیام هایی را که «زاکر برگ» در دوران دانشجویی با یکی از دوستانش رد و بدل کرده منتشر کرد، بخوانید:
زاکربرگ: از هر کسی توی دانشگاه هاروارد اطلاعات میخوای فقط کافیه اشاره کنی، نزدیک به 4هزار ایمیل، عکس و پیام کوتاه دارم ...
دوستش: چی؟ چطور این کارو کردی؟
زاکربرگ: مردم این اطلاعات رو خودشون میدن. نمیدونم چرا، گمونم بهم «اعتماد» کردن!
دوستش : عجب احمقایی!
نظر شما